سلبریتیسم یا پادشاهی چشم پرکن ها
بسم الله الرحمن الرحیم
«فاما خدای رومی شهرت و شایعه در شهر ویرجیل به عنوان شیطان توصیف شده است که طاعونی سریعتر از او نیست. در «انه اید» او درج دهنده توانمند اخبار است که از پر و بال و دهان های متعددش استفاده می کند تا خبر را به همه در آسمان و زمین بگوید.»
«سلبریتیسم» مانند هر «ایسم» دیگری بیان گر یک شیوه و منش است. «سلبریتی» چنان که گفته اند شخصی است که در زمینه موسیقی، ورزش، رسانه، سیاست، ادبیات و مانند آن در جامعه سرشناس و معروف می شود و «سلبرتیسم» همان سلبریتی زدگی است، یعنی سپردن فکر جامعه به سلبریتی ها و پیروی عوام از آنها در فکر و پوشش و انتخاب و...! حال در تبلیغ یک کالا یا ترویج یک نوع خاص پوشش یا تبلیغ به نفع یک کاندیدا یا هر چیز ریز و درشت دیگری که بتواند عرصه اظهار نظر و فضل شود برای او!
سلبریتیسم همان «قارونیسم» است که رنگ فرهنگی به خود گرفته است. قرآن کریم ویژگی «قارونیسم» را چنین برشمرده است:«در برابر حق سرکش است و از نعمت دنیا سرخوش است(قصص،76) امکانات خود را به رخ دیگران میکشد(قصص،79) و دچار خود بزرگ بینی و استکبار است.(عنکبوت،39) و جایگاهش را نتیجه دانش و تلاش خود میبیند، نه لطف خدا.(قصص،78)» سلبریتیسم هم همه اینها را دارد. هم در برابر حق سرکش است، هم به نعمت دنیا خشنود و چند برابر قارونها خودنمایی دارد. یک ویژگی مشترک دیگر هم میان «سلبریتیسم» و «قارونیسم» وجود دارد: دل گنجشکی! ظرفیتشان کمتر از شهرت و منالشان است. گویند:«قارون پسر عموی موسی بود و شاید هم عمو! از موسی علم کیمیا را آموخت، ولی ظرفیتش را نداشت و خودش را گم کرد و قارون سرکش از حق شد.» درست مثل سلبریتیستها که ظرفیت شهرتشان را ندارند. آشکار است که هر «سلبریتی» لزوما «سلبرتیست» نیست، چنان که هر دارامندی، قارون نخواهد شد.
قرآن کریم در جریان شناسی گروههای مؤثر در اجتماع هم به سلبریتیستها پرداخته است، هم به قارونیستها! سلبریتیستها را «ملأ» نام نهاده است و قارونیستها را مترف، و این دو در کنار هم، همواره مخالف و سد راه جبهه حق بودهاند. «ملأ» در قرآن کریم معمولا به معنای خواص قوم است و هم به اشراف و هم به جماعتی از اهل ملکوت اطلاق شده است. اینها با موقعیت و جایگاه خود چشم و دل مردم را پر میکنند(المیزان، ج2، ص285) و مردم، در تصمیم ، اقدام و جهت گیری خویش منتظر اشاره آنان هستند.
زندهیاد دکتر شریعتی ملأ را چنین تعریف کرده است:«ملأ «چشم پرکنها» هستند، یعنی نمایندگان زور در جامعه بشری هستند، ملأ یعنی کسی که وقتی در جامعه راه میرود، چشمها را پر میکند.»
«مترف» نیز کسی است که ثروتش او را به «خود بینیاز بینی»(علق،6و7) کشانده و ثروت و مکنتش او را به سرمستی و شهوت رانی کشانده است.
قرآن کریم ویژگیهای ملأ و مترفان را چنین بر شمرده است:
1. به خاطر ثروت و موقعیت خود را برتر از دیگران میدانند و گمان میکنند به خاطر این برتری نزد خدا جایگاه ویژهای دارند: «وَ قالُوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوالاً وَ أَوْلاداً وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبینَ »«و گفتند: «اموال و اولاد ما (از همه) بیشتر است (و این نشانه علاقه خدا به ماست!) و ما هرگز مجازات نخواهیم شد!» (سبأ،35)
2. میان مردم فتنه و ترس ایجاد میکنند تا ستمگران را یاری کنند:« فَما آمَنَ لِمُوسى إِلاَّ ذُرِّیَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ عَلى خَوْفٍ مِنْ فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِمْ أَنْ یَفْتِنَهُمْ وَ إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعالٍ فِی الْأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفینَ »« (در آغاز،) هیچ کس به موسى ایمان نیاورد، مگر گروهى از فرزندان قوم او (آن هم) با ترس از فرعون و اطرافیانش، مبادا آنها را شکنجه کنند زیرا فرعون، برترىجویى در زمین داشت و از اسرافکاران بود!»(یونس،83)
3. با گمراه سازی مردم، آنان را از حق دور میکنند: «وَ قالَ مُوسى رَبَّنا إِنَّکَ آتَیْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَأَهُ زینَةً وَ أَمْوالاً فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا رَبَّنا لِیُضِلُّوا عَنْ سَبیلِکَ...»«موسى گفت: «پروردگارا! تو فرعون و اطرافیانش را زینت و اموالى (سرشار) در زندگى دنیا دادهاى، پروردگارا! در نتیجه (بندگانت را) از راه تو گمراه مىسازند!...»(یونس، 88)
4. با هر چه مخالف هوای نفسشان باشد، یکسر مخالفند و ذرهای از آن را برنمیتابند:« وَ ما أَرْسَلْنا فی قَرْیَةٍ مِنْ نَذیرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ »« و ما در هیچ شهر و دیارى پیامبرى بیمدهنده نفرستادیم مگر اینکه مترفین آنها (که مست ناز و نعمت بودند) گفتند: «ما به آنچه فرستاده شدهاید کافریم!»(سبأ،34)
5. با هر اصلاح حقیقی مخالفند و از نفوذ خود برای دور کردن مردم از مصلحان بهره میبرند:« وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلى آلِهَتِکُمْ إِنَّ هذا لَشَیْءٌ یُرادُ »« سرکردگان آنها بیرون آمدند و گفتند: «بروید و خدایانتان را محکم بچسبید، این چیزى است که خواستهاند (شما را گمراه کنند)!»(ص،6)
6. به گذشته افتخار میکنند و از آن دست نمیکشند:« وَ کَذلِکَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ فی قَرْیَةٍ مِنْ نَذیرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ »« و این گونه در هیچ شهر و دیارى پیش از تو پیامبر انذارکنندهاى نفرستادیم مگر اینکه ثروتمندان مست و مغرور آن گفتند: «ما پدران خود را بر آئینى یافتیم و به آثار آنان اقتدا مىکنیم.»(زخرف،23)
7. خود را طرفدار مردم و خواستههای آنان نشان میدهند:« وَ قالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونی أَقْتُلْ مُوسى وَ لْیَدْعُ رَبَّهُ إِنِّی أَخافُ أَنْ یُبَدِّلَ دینَکُمْ أَوْ أَنْ یُظْهِرَ فِی الْأَرْضِ الْفَسادَ »« و فرعون گفت: «بگذارید موسى را بکشم، و او پروردگارش را بخواند (تا نجاتش دهد)! زیرا من مىترسم که آیین شما را دگرگون سازد، و یا در این سرزمین فساد بر پا کند!»(غافر،26)
سلبریتیسم در دنیای امروز آمیختهای از «ملأ» و «اتراف» است که قدرت رسانه و ثروت را در اختیار خود گرفته است. در واقع سلبریتیسم محصول رسانه است و سلبریتی خود یک رسانه که بسیار اتفاق میافتد ابزار دست سیاستمداران مزور باشد، چنان که در طول تاریخ چنین بوده است. «ساحران» سلبریتیهای عصر موسی(ع) بودند که فرعون برای «برتری جویی» خود از آنها بهره میبرد. «شعراء» سلبریتیهای عصر محمد(ص) بودند که:« وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ، أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فی کُلِّ وادٍ یَهیمُونَ، وَ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ ما لا یَفْعَلُونَ »«گمراهان از آنان پیروى مىکنند، در هر وادى سرگردانند و سخنانى مىگویند که (به آنها) عمل نمىکنند؟!»(شعراء،224-226) متکلمان و فقیهان درباری «سلبریتی» عصر خلفا شدند و برخی بحثهای بی حاصل کلامی و فقهی را به نفع خودکامگان دامن زدند. گاه هم «پری بلنده»ها و «شعبان بی مخ»ها سلبریتی عصر محمد رضا شاهی میشوند.
سلبریتیسم امروز، قمپزی است که جز صدا هیچ ندارد و صدای بلند خود را مدیون رسانههای نوظهوری است که بی هیچ زحمتی، او را تا دورترین مناطق نفوذ میدهد.
سلبریتیسم آمیختهای از جهل، احساس زدگی و خودنمایی است. گاه از شدت جهل سخن مولا علی(ع) را به «کورش موهوم» نسبت میدهد و گاه بزاق دهان مردم را برای جنایتکاران جمع میکند تا زرادخانه بیولوژیک آنان را کامل کند. احساساتش زود بر انگیخته میشود و از روی احساس زدگی سخن میگوید. اما بزرگترین مشخصه سلبریتیسم «خودنمایی» است. این جماعت نه مانند شیخ اجل سعدی است که زندگی را در نکونامی بدانند که به شدت بیسمارک زده معتقد است:«بدنامی بهتر از گمنامی است.»
سلبریتی بودن بد نیست، ولی سلبریتیست بودن چرا! نباید به سلبریتیستها بها داد و آنان را بادکنکی بزرگ کرد، بگذار سرشان گرم تبلیغ ماست و دوغ و عطر و زلم زبمبو باشد و هرگاه پا به عرصهای گذاشت که جای او نبود، تنها باید او را «هو» کشید و تمسخر کرد.