با فعال سازي تلفن همراه، مي توانيد بدون اتصال به اينترنت و از طريق پيامک اقدام به ارسال پيام عمومي و نظر در پارسي يار نماييد.
براي ارسال پيام به پارسي يار، کافيست + در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
براي ارسال نظر برای آخرين پيامي که با پيامک به پارسي يار فرستاه ايد، کافيست ++ در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
در ازاي ارسال هر پيامک براي پارسي يار مبلغ 130 ريال از اعتبار کاربري شما کسر خواهد شد.
براي بارگذاري فايلهاي رسانه اي اينجا را کليک کنيد.
در بخش آدرس رسانه، کليه آدرسهاي تصويري، آدرسهاي صوتي با فرمت mp3، wav، wma، mid و آدرسهاي فيلم با فرمت mp4، wmv، 3gp، 3gpp، avi، mov، flv و آدرسهاي فلش با پسوند swf پشتيباني مي شود.
همچنين کليپهاي مربوط به سايت آپارات، با لينک مستقيم آن کليپ پشتيباني مي شود.
توجه : برچسب هاي زير در متن ارسالي شما قابل استفاده است. در حين ارسال پيام براي
هر کاربر، داده مربوط به آن کاربر جايگزين اين بر چسب ها مي شود.
*pb:BlogNic* : عنوان کاربر در پارسي يار
*pb:BlogAuthor* : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ
*pb:BlogTitle* : عنوان وبلاگ
*pb:BlogUrl* : آدرس کامل وبلاگ
گزينه ها:
هر گزينه بايد در يک سطر مستقل قرار گيرد. گزينه ها با کليد Enter جدا شوند.
براي هر پيام حداقل دو و حداکثر ده گزينه قابل تعيين است.
منم نگفتم دانش آموز مشکل داره...اتفاقا مشکل از نظام آموزشي هست و منم گفتم نتيجه نظام آموزشي دانش آموز محور ميشه نسلي که گفتم...معلمي که رسالت و شأن معلمي خودشو ندونه مثل داروي اشتباهي هست که به جاي درمان ميشه بلاي جون - معلمانه2
+*بهشت بچه ها!*
مسجد بودم.
بعد نماز مغرب مدام پسرم ميگفت: بابا بريم.
گفتم: بذار يه نماز ديگه بخونيم تا خدا دوستمون داشته باشه
با هم بريم بهشت.
بازم بهونه رفتن گرفت!
گفتم: بذار يه نماز ديگه بخونيم تا بريم واست بستني بخرم!
گفت: باشه:)
و قشنگ و آروم نشست:)
.
.
.
بچه نباشيم که بهشت خدا رو به يه بستني بفروشيم:)
چون که با کودک سر و کارت فتاد... بچه باشيم اتفاقا! بستني نقده و دم دست:) بهشتو کي داده کي گرفتهB-) - .: ام فاطمه :.
استاد پناهيان 5 تا فايل دارن تحت عنوان چگونه يک نماز خوب بخوانيم..کامل و جامع نماز رو جا ميندازه..براي پدر و مادر هاگوش دادنش بنظرم واجبه :) - شميم دوست
{a h=zirasmoonekhoda313}شميم دوست{/a} ممنونم حتما فايلش رو پيدا ميکنم و گوش ميکنم - معلمانه2
+خونه پدرم بودم که نزديک يکي از مدارس هست.
اخر شب چنان هوس پفک کردم که پا شدم رفتم مغازه پفک بخرم:)
تو مغازه: سلام آقا!
برگشتم ميبينم يکي از دانش آموزاني هست که من باهاش کلاس ندارم:)
بعد پفک خريدن: به دوستات نگي فلاني اومد مغازمون پفک خريد ها:)
آسمان کشـتي ارباب هنر ميشکند/ تکيه آن به که بر اين بحر معلق نکنيم /گر بدي گفت حسـودي و رفيقي رنجيد/ گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنيم....حافظ - انديشه نگار
+*من و مقام رضا بعد از اين و شکر رقيب
که دل به درد تو خو کرد
و ترک درمان گفت...*
+جلسه آخر بود.
بچه ها دفتر آوردن واسشون يادگاري بنويسم.
يکيشون که خيلي شيطون، تپل و خوشمزه بود دفترچه آورد
منم شعر زير رو واسش نوشتم:
*دوستت دارم يه خرده
قد يه سوسک مرده
سرت کلاه گذاشتم
سوسکش هنوز نمرده:)*
+صبح به خاطر کار اداري مجبور شدم برم شهرستان.
خروجي قم تابلوي *کربلا860 کيلومتر* بدجوري دلم رو هوايي کرد.
دو سه ساعت بعد پيامک اومد:
- سلام آقا من اميد هستم و عازم کربلا، حلالم کنيد.
من: سلام پسرم...اميد رضا جان شمايي؟ خيلي واسه منم دعا کن...زيارتت قبول پسرم:)
- ممنون آقا حتما به ياد شما هستم.
من: زنده باشي پسرم.
.
.
بغض و حسرت هم نصيب دلي که هفت ساله حرمه آقاش رو نديده:(
ياد پسر کوچکم وقتي کلاس دوم بود افتادم. هتل رو نوشته بود حوطل:D:D يعني اگ دو تا ل داشتيم حتما ل رو هم اشتباه مينوشت. مثلا شهري هستيم که کلمه هتل زياد به چشممون ميخوره:D اون لحظه هم آتيش گرفته بودم از اين اشتباه هم خندم گرفته بود - هايدي
+سر امتحان بود.
دانش آموز: آقا کمکم کن!
سکه دويست تومني رو از جيبم درآوردم و گذاشتم کفت دستش
و با لبخند گفتم: ببخش بيشتر از اين نميتونم کمک کنم:)
با خنده سکه رو پسم داد و گفت: نه آقا جواب سوال رو بگو:)
من: اونو نميشه ديگه:)
.
.
.
پسره هنوز فرق انفاق و ارفاق رو نميدونه انتظار نمره هم داره:)
سه تا درس باهاش داشتم پايين سه تاش همينو نوشته بود:)
+مشغول تدريس بودم.
شاگرد زرنگ کلاس سوالي پرسيد.
تا خواستم جوابش رو بدم
يکي از بچه ها گفت: آقا اينو ولش کن
اين خدا رو قبول نداره!
دعواشون شد و پسر دوم چنان سيلي خورد که دلم خنک شد:)
هر چند که مجبور شدم جفتشون رو بفرستم دفتر!
+سر ظهر بود،قبل از اذان، دراز کشيدم تا کم خوابي شب قبل رو جبران کنم.
گوشيم زنگ ميخوره، شماره ناشناس از قم، لابد بازم اداره کار داره
جواب ميدم: سلام عليکم بفرماييد؟
صداي نوجووني با لهجه غليظ قمي مياد: سلام، آقاي معلمانه؟
من: خودم هستم بفرماييد؟
صدا: آقا من رو شناختي؟
صدا رو تو ذهنم تحليل ميکنم: محمد امين جان شمايي؟
محمد امين: بله آقا. خوبيد؟
من: خدا رو شکر خوبم، چه خبر؟
محمد امين: آقا دلم واستون تنگ شده بود زنگ زنم.من: ممنونم عزيزم منم دلم تنگ شده واستون.م.ا: آقا سال ديگه هم مياي مدرسه ما؟من: نميدونم معلوم نيست، شما واسه ثبت نام ميريد بگيد معلمانه رو بياريد:)م.ا: آقا ما گفتيم. آقا پسرتون خوبه؟من: خوبه، شيطوني ميکنهم.ا: آقا ما که بزرگيم شيطوني ميکنيم اون که دو سالشه:)من: زنده باشي پسرم:) - معلمانه2
من ده ساله از مدرسه و دانش آموزام دورم اما گاهي که تماس ميگيرن خيلي حالم خوب ميشه... :) دوران خوبي بود... الان بعضيشون بچه دارن... :) - انديشه نگار
+*پارسي يار هم شده مرکز سنجش آلزايمر!
دوستان دونه دونه ميان ببينن در خاطر بقيه هستن يا نه
بابا درسته اينجا خانه سالمندانه و فقط يه عده پيرمرد پيرزن مونديم
ولي هوش و هواسمون سر جاشه:)*