پيام
+
امشب توي خونه صحبت آيه الله مومن بود.
پدر خاطرات کودکي خودش رو از دوران تبعيد ايشون در تويسرکان تعريف مي کرد.
مي گفت: ايشون براي استراحت زير درختاي باغ ما مي اومد.
من هم کارهاي شخصي ايشون رو مثل نون گرفتن و اينها رو انجام مي دادم.
يک روزي قرار بود خانوادشون از قم بيان براي بازديد.
خودشون پا شد خونه رو مرتب کرد گفت:
بذار خونه مرتب باشه که خانم فکر نکنه ما بدون ايشون نميتونيم زندگي کنيم.

غزل صداقت
98/1/7
انديشه نگار
خدا رحمتشون کنه