شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ صبح با برادرم سر فلکه دورشهر قرار داشتم. منتظر بودم که بياد. دانش آموز رد و شد و حال احوال کرد. خواست بره ديدم يقه لباسش نا مرتبه گفتم يقتو درست کن. پيک موتوري که نزديکم بود بر گشت و پرسيد: شما ناظمي؟ من: نه معلمم! اون: بزن سرشون رو بشکن! من: گناه دارن بچه هاي مردمن! اون: ما گناه نداشتيم؟ معلم اينقدر ما رو زد که ترک تحصيل کرديم و اين شد حال و روزمون:( من: خوبه اونا هم ترک تحصيل کنن؟:)
هما بانو
احسنت :)
معلمانه2
رتبه 94
2 برگزیده
54 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
معلمانه2 عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top