پيام
+
زلف آشفته و خوي کرده و غران لب و مست/ پيرهن چاک و رجز خوان و چماقش در دست
نرگسش عربده جوي و لبش افسوس کنان/ لنگ ظهر آمد و به بالين من بنشست
سر فراگوش من آورد به آواز بلند/ گفت: کاي شوهر تنبل من خوابت هست؟
شوهري را که چنين دبه و کفگير دهند/ کافر عشق بود گر نشود خانه پرست!
برو اي همسر و بر دَرد کشان خرده مگير/ که ندادند به ما ماله جز اين روز الست!
غزل صداقت
97/8/17
معلمانه2
شوخي شوخي با حضرت حافظم شوخي