پيام
+
#مرداد_تلخ(9)
آنژوکتي که به مچ دست چپم وصل شده بود از رگ خارج شده بود و رفته بود تو پوست ..دستم باد کرده..بابا شوخي ميکنه ميگه مگر معلمانه به زور آب چاق بشه(خدا رحمت کنه مادر بزرگ رو دو ماه قبل عمل فوت کرد، هميشه ميگفت:اگر آب آدم چاق ميکرد الان قورباغه يکي يه من بود:) )آنژوکت رو عوض کردن دست راستم.دکتر هر صبح مياد بالاي سرم ويزيت ميکنه همش ميگه پاشو راه برو.بابا دکتر جون من جون ندارم راه برم:)...
* کميل *
97/5/22
معلمانه2
از نمک منع شدم! توي حياط بيمارستان که راه ميريم بابا يکي دوتا دونه تخمه
کدو بهم ميده...خيلي مزه ميده ولي دکترا اجازه نميدن بيشتر بخورم...باند
سرم رو باز کردن...جلوي آينه وايميسم و بخيه هاي سرم رو ميشمرم...23
تاس...سرم رو مثل علامت مد(آ) شکافتن:)...بعدها رفقا هم شوخي ميکردن و بهم آ
با کلاه مي گفتن...سرم اجازه غذا خوردن بهم نميده:( حيف مرغ سوخاري
ها:)...
.: ام فاطمه :.
خانومتونم پارسيبلاگي نکردين سفارش کنيم براتون مرغ سوخاري درست کنن :) کدوم بيمارستان بودين که مرغ سوخاري به مريضا ميدادن؟ :)